تاراج نامه: درد دلی با سایه ام

ساخت وبلاگ

گاهی ارتباط برقرار نکردن، نزدیک نشدن و گرم نگرفتنِ آدم‌ها از غرورشان نیست ... فاصله‌گیرنده‌ها و دیر اعتمادکننده‌ها، عموما آدم‌های شکننده و ظریفی‌اند که به تجربه دریافته‌اند؛ طاقتِ در نهایتِ صمیمیت، رها شدن، چوب اعتماد را خوردن و رنج کشیدن را ندارند ... گاهی صمیمی نشدن‌ها و اجتناب کردن‌ها، بیش از آنکه انتخاب باشد، مکانیسم دفاعیِ آدم‌ها در برابر ضربه‌ها و شکست‌هایی‌ست که در پسِ هر سلام و هر صمیمیت و هر لبخند نهفته... تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1402 ساعت: 23:44

تجربه‌ی عشق، هیچ‌گاه اشتباه نیست و هر آدمی که شما با او عشق را تجربه کردید، یکی‌ از مهم‌ترین، باارزش‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین انسان‌هایی‌ست که وارد زندگی‌تان شده است؛ حتی اگر نتیجه‌ی عشق، آن چیزی نیست که‌ می‌خواستید، فقط بدانید، شما «عشق» را با آن‌ فرد تجربه کردید، پس شما با قلب و تمام ناهشیارتان و تمام وجود درونی‌تان دوستش دارید. حتی اگر از دستش داده باشید. «عشق» باارزش‌ترین و دردناک‌ترین اتفاقی‌ست که یک انسان می‌تواند با تمام وجودش تجربه کند ... تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 22:53

من از شب می ترسم من از شب از هجوم افکار سیاه می ترسم فکر هایی که در تمام آنها، جایی منتظر تو هستم پشت میز آن کافه خلوت قدیمی پشت پرده ملتهب اتاقم پشت در خانه ای که انگار هیچکس در آن نیست روی آن نیمکت چوبی که در خوابم شکسته ست کنار نرده های آن طرف خیابان فکرهایی که در آن صدای بوق تلفن می پیچد صدای بیقراری کسی که زنگ می زند صدای بی تفاوتی کسی که گوشی را بر نمی دارد صدای سکوت فکر هایی که در آن، یکی سرش گرم است یکی می خندد یکی سفر می کند یکی آن دیگری تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 12:50

چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی؟ محرمِ دل، مطلبِ تن مقصدِ جانم تویی؛ آن که می جوید به هر شامی سرِ زلفت، منم؛ وان که می خواهد به هر صبحی پریشانم، تویی؛ آن که آسان می سپارد جان به دیدارت، منم آن که مشکل می پسندد کارِ آسانم، تویی ... #‌‌‌فروغی_بسطامی تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 12:50

بعدازاینکه رادیو ساعت هشت را اعلام می‌ کند و پخش اخبار صبحگاهی شروع می‌ شود، راننده تاکسی که بازنشسته ارتش است، آن را خاموش می ‌کند و... در پشت چراغ‌ قرمز تقاطع میرداماد، روزنامه هایی که همچون تابوتی بر سردست شده‌اند، با تیترهای سیاه؛ فروش نان، بازگشت به دوران کوپن، در کنار تیترهای قرمز؛ دهه شصت، اضطراب و ... زوال مملکتی را فریاد می‌ زنند و... زنی که جوانیش را همراه اسفندهایش دود کرده، بر روی شیشه ماشین‌ها ضرب بدبختی می ‌گیرد و تمنای کمک می‌ کند و ... تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت: 13:26

سال ها پیش، در یک عصر گرم تابستان سوار بر اتوبوس بنز 302، هبوط من از سرزمینم شروع شد و اینگونه بود که اولین بار در پایانه شرق تهران سقوط کردم و ... از همان اولین نگاهم به تهران در آن صبح آخرین روزهای شهریورماه، آن را ساعتی بزرگ یافتم که هیچ صبحی خواب نمی ماند! متعجب از سحرخیزی و شلوغی تهران، به امید اینکه انقلاب، من را به آزادی خواهد رساند! با بلیطی صد ریالی سوار اتوبوس فسفری رنگ مدل ایکاروس مجارستانی شدم و ... تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت: 13:26

سهراب سروده است «زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است!» اما زندگی ای که سهراب چنین تعریفی از آن ارائه کرده است دربرگیرنده مفاهیم زیبایی، همچون؛ آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت و ... است که ماحصل پذیرش آن، خوشبختی و رضایتمندی است ... اما تقدیر همیشه روی خوش ندارد! تقدیر همانند گلوله ای درراه است که می تواند از وسط مغرت رد شود یا از کنار گوشت و ... نغمه های نیرنگ تقدیر همدست با تزویرِ رنگین عشق باید ما آدم هایِ ملولِ بی گناه را هر جا و با هر سازی به رقص وا می داشتند و تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 151 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 6:54

هر روز وقتی از جلو سینما آزادی رد می شم، میل دیدن فیلم از روی پرده نقره ای در درونم شکل می گیرد! اما این هوس زودگذر است و ... روزی که متری شش و نیم را از سینما دیدم یادم نیست، حتی وقتی قاضی از ناصر پرسید: «اون دفعه زمانی که آزاد شدی، به چه دلیل ول نکردی. تو که هم پول داشتی هم این مشکلات را نداشتی؟» و جواب داد «چشمم سیر نمی شد!»، این جواب زیاد من را به خود درگیر نکرد و... اما حدود یک ماه است که این دیالوگ، آخرین فیلمی که در سینما دیدم، همچون خوره به جانم تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 6:54

گاهی پیش می آید که کاری را شروع می کنم و به دلایلی مجبورم آن را ادامه دهم، گاهی هم از تکراری بودن می نالم و ... شروع، پایان و تکرار مفاهیمی است که با زمان مرتبط است و اینکه چه دیدی به زمان داشته باشیم در درک و فهم این مفاهیم نقش اساسی دارد و... این مفاهیم به ظاهر ساده، ذهن های بسیاری از فیلسوفان را به خود مشغول کرده است و ... برخی زمان را مثل خدا ساخته و پرداخته ذهن انسانی می دانند و برخی دیگر زمان را خدایی می دانند که رحم ندارد و... تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 6:54

شنیده‌ام یک جایی هست جایی دور که هر وقت از فراموشیِ خواب‌ها دلت گرفت می‌توانی تمامِ ترانه‌های دخترانِ مِی‌خوش را به یاد آوری می‌توانی بی‌اشاره‌ی اسمی بروی به باران بگویی& تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...ادامه مطلب
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 1544 تاريخ : چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت: 16:06