حدود یک ساعت و نیم دیگه من باید با صدای زنگ موبایلم بیدار بشم و غذایی که حدود دو ساعت پیش آمادهشده را گرم کنم تا قابلخوردن بشه و ... اما الآن خواب نیستم، نه از تاریکی و سکوت اتاق و خواب قبل سحر خبری است و نه از بیدار شدن با صدای زنگ موبایل و ... صدای تیکتاک ساعت دیواری تکرار این جمله است که زمان در گذر است! صدای کلاغی که در سیاهی این شب در حال پرواز است رشته افکارم را پاره میکند و ... بوی گرم قورمهسبزی فضا را پر کرده است اما دیگر دستپخت خودم هم دوست ندارم و ... چشمانم را میبندم، فکرم در زمان و مکان پرواز میکند سعی میکنم چیزی که حالم را بهتر کنه ازآنجا با خودم بیارم اما ... سعی میکنم آخرین خوابی که دیدم را به یاد بیارم اما همه زندگی من خواب است، بدون خواب دیدن و ... حک شدن کلمات بر روی صفحه لب تاب من را به یاد فیلمهایی که دیدم میاندازد؛ ترومن شو، او، نویسنده، ساعتها، ذهن زیبا، دزد دوچرخه، زندگی شگفتانگیز، فارست گامپ، زندگی دیوید گیل، گرگ والاستریت، در آسمان، جکی بروان، بیل را بکش، سگهای انباری، پرتقال کوکی، درخشش و ... لبخندی روی لبم نقش می بنده! امروز دنیا دو بار به من سلام کرد و مثل همیشه باز یادآور شد که داداشش دنیا اومده و اسمش کیان گذاشتن و ... بله دارم با افکارم زمان را میکشم! ذهنم درگیر چیزهایی است که اهمیت چندانی ندارد و ... من قصد داشتم بنویسم، دنبال ناشر برای نوشته هام بودم، ایدههای جذابی در ذهنم داشتم و ... به این فکر میکنم که کتاب خواندن در این وقت شب و در این سکوت و تنهایی لذتبخش است و با بیمیلی آخرین کتابی که در اختیاردارم را برمیدارم، «گوژپشت نتردام»! چند صفحه از تالار بزرگ را میخوانم به این جمله میرسم که نتردام باز هم آتش خواهد گرفت و... به اینکه ملانیا به شوهرش گیر میدهد که ایران کیست میخندم و ... به این موضوع فکر می کنم که پرسپولیس هم نخواهد قهرمان بشه، سایر تیمها نمیزارن قهرمان نشه و ... برمیگردم اول خط، الآن حدود 45 دقیقه دیگه باید بیدار بشم و ... شاید فردا روز بهتری باشد! اما باید انگیزه داشت باید مطابق قانون و برنامه و با استفاده از آموزشهایی که دیدم پیش بروم اما ...
تاراج نامه: درد دلی با سایه ام...
ما را در سایت تاراج نامه: درد دلی با سایه ام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : epandarid بازدید : 238 تاريخ : يکشنبه 29 ارديبهشت 1398 ساعت: 5:02